چند روز پیش از دوستی ادیب پرسیدم بزرگ ترین آرزوی تو چیه ؟ ابروی چپش رو بالا انداخت و گفت : داشتن خونه ای کنار دریاچه ی ژوکس در سوییس ، زدن یک شبکه بین المللی ادبی و تامین مالی تا اون حد که فقط دغدغه ام نوشتن باشه و همین طور یک نفس از آرزوهاش گفت . بعد مکثی کرد و گفت آرزوهای تو چیه ؟؟ هرچی از آرزو هام گفتم اون گفت : این ها همه هدفه نه آرزو.
مطلب جالبیه از وبلاگ بیتا خانم برداشتم انشا.. که حلال کنن
چند روز پیش از دوستی ادیب پرسیدم بزرگ ترین آرزوی تو چیه ؟ ابروی چپش رو بالا انداخت و گفت : داشتن خونه ای کنار دریاچه ی ژوکس در سوییس ، زدن یک شبکه بین المللی ادبی و تامین مالی تا اون حد که فقط دغدغه ام نوشتن باشه و همین طور یک نفس از آرزوهاش گفت . بعد مکثی کرد و گفت آرزوهای تو چیه ؟؟ هرچی از آرزو هام گفتم اون گفت : این ها همه هدفه نه آرزو.
گیج شدم با خودم فکر کردم سال هاست هیچ آرزویی برای خودم نداشتم . هرچی بوده هدف های زندگی من بوده. این افکار چند روز من رو مشغول کرد تا این که امروز به یکی از دوست هام که روانشناس با تجربه ایه زنگ زدم و گفتم تا دیوونه نشدم برام فرق آرزو و هدف رو بگو. و اون گفت : هدف با آرزو تفاوت داره . آرزو یعنی رسیدن به چیزی که اون رو نداریم. ولی هدف یعنی آشکار کردن آنچه که داریم ولی هنوز ناپیداست. معمولا هدف با آرزو اشتباه گرفته میشه . آرزو، ما را از واقعیت دور میکند و ذهن را اسیر و آشفته خود میکنه. بنابراین بهتره که از اون دوری بشه . اما هدف لازمه ی زندگی درست است . هر کدام از ما گنجهای بیشماری در درونش داره که این گنجها همگی حالتی کیفی دارندو میتونند با توجه شرایطی که در آن آشکار میشوند، تبدیل به نتایج و ثمرات عینی شوند. برای مثال، آنکس که اقتدار خویش را آشکار کند، رهبری خواهد شد که یارانش را در راه رسیدن به هدفشان یاری میکند و به همین ترتیب همه گنجها، دستاوردهای عینی و ملموس خواهند داشت. تحقق یک هدف ، فرایندی است که در آن کیفیتی تبدیل به کمیت(هایی) میشود....
امروز فهمیدم که در تمام عمرم هدفمند و منطقی بودم . با تشکر از خودم