گاف های عجیب 10 فیلم بزرگ سینمای جهان
کوچک و بزرگ ندارد، پروسه ساخته شدن یک فیلم سینمایی در هر مقیاسی همواره ممکن است باعث بروز برخی اشتباهات فراموشنشدنی باشد.
مشکل
اصلی اینجاست فیلمهایی که برنده جوایز مهم سینمایی میشوند نیز از این
قاعده مستثنا نیستند و با اینکه بارها از سوی خالقان خود و سپس اعضای هیات
داوران مورد بازبینی قرار میگیرند باز هم امکان دارد لحظهای در آنها
یافت که با گافهای کوچک و بزرگ همراه شده و از زیر چشم اهالی فن عبور کرده
است.
همواره در مورد گافهای سینمایی این مسئله مهم وجود داشته است
که مخاطب تیزهوش باید قضاوت خود نسبت به نمای مورد نظر را جاری سازد؛ آیا
این گاف سینمایی از زیر چشم صدها نفری که در فرایند ساخت اثر دخالت
داشتهاند رد شده است؟ یا سازندگان در کمال خونسردی فرض را بر این
گذاشتهاند که مخاطبان متوجه این اشتباهات کوچک یا بزرگ آنها نمیشوند؟ در
هر صورت فهرستی که در مقابل دارید برگرفته از 10 گاف آثار بزرگ سینما تهیه
شده است.
بقیه در ادامه مطلب
آثاری که در سال مربوطه مورد تمجید فستیوالهای مختلف و
سایر نهادهای سینمایی قرار گرفتهاند و شهرتی بینالمللی دارند. نکته قابل
توجه در فهرست زیر حضور کارگردانهای بنام و کارکشته در راس هرم سازندگان
این آثار است. اشخاصی چون ریدلی اسکات که به تیزبینی مشهور هستند و با کمال
تعجب شاهد اشتباهات عجیب آنها در صحنهای از آثار مطرحشان هستیم. در چنین
مواردی باید در نظر داشت که هزینه تولید آثار نیز میتواند بهانهای مناسب
به دست مخاطبان دهد که گزینه دوم را محتملتر انگاشته و به این نتیجه
برسند که خالقان اثر نیز شاید متوجه اشتباه خود شده باشند ولی با توجه به
هزینههای بالای تولید اثر، امکان فیلمبرداری مجدد و یا چشمپوشی از سکانس
مربوطه را ندارند و مجبور به قرار دادن این گافها در آثارشان شدهاند.
در
چنین شرایطی عملکرد گروه فیلمسازی تا حدودی قابل بحث و بخشش است اما
عملکرد اشخاصی که در فستیوالها و گردهماییهای بزرگ سینمایی متوجه گافها
نشده و یا اهمیتی به آنها نمیدهند را میتوان به سادگی زیر سوال برد.
شایان ذکر است در فهرستی که مشاهده میکنید سعی شده است آثار جدیدتر بزرگ
سینما بیشتر مورد توجه قرار گیرد، هم به این منظور که آثار قدیمیتر و
مشهور سینما پیشتر از سوی منابع مختلف بررسی و منتشر شدهاند و هم اثبات
این ادعا که تکنولوژیهای بسیار پیشرفته نیز قادر به پوشاندن خطاهای انسانی
در عالم هنر نیستند.
1- مریخی
ریدلی
اسکات، استاد ژانرهای حماسی در سال 2015 مخاطبان خود را سفری به مریخ
میبرد. داستان فیلم«مریخی» در مورد فضانوردی به نام مارک واتنی(مت دیمون)
است که بهصورت کاملا تصادفی در سیاره سرخ جا گذاشته میشود.
او
باید تمام قابلیتهای خود را بهکار بگیرد تا به مرکز کنترل پرواز در کره
زمین وضعیت خود را اطلاع داده و تقاضای کمک کند. درحالی که برای بقای خود
در مریخ و زنده ماندش درگیر مشکلات است، ناگهان دچار حادثه میشود. دوستان
برای نجات وی تلاش میکنند و با کمک نبوغش اتفاقات جالبی برایش رقم
میخورد.
فیلمنامه که از روی کتابی به همین نام نوشته شده از شواهد و
نتایج علمی مستدل و محکمی برخوردار است و توسط کارشناسان و متخصصان زیادی
در مورد زندگی واقعی خارج از زمین مورد بررسی قرار گرفته است. خدمه واتنی
وقتی متوجه اشتباه فاحش خود میشوند تدبیری میاندیشند و نقشهای را
برنامهریزی میکنند تا وی را بازگردانند. قسمتی از این نقشه این است که
تسمهای درست کنند که به اندازه کافی بلند باشد تا به کمک عملیات مارک
واتنی نجات بیاید.
وقتی زمان اقدام به نجات خدمه سفینه هرمس فرا
میرسد تسمهای که آنها برای این شرایط ویژه از آن استفاده میکنند به دور
محور قرقره شکل خود میچرخد و آماده آزاد شدن میشود! البته در اینکه
فضانوردان باید خلاقیت داشته باشند شکی نیست اما با توجه به شرایط خاص و
حساسیتی که در علمی بودن و عقلانی بودن فیلم به کار رفته است شاید بهتر بود
که از وسیله بهتری برای این شرایط ویژه استفاده میکردند چون دیگر خیلی
شبیه به تخیلات کتابهای ژول ورن از کار درآمده است!
2-گلادیاتور
ریدلی
اسکات با ساختن فیلم حماسی گلادیاتور، اسکار 2000 را با خود به خانه برد.
موضوع فیلم گلادیاتور مربوط به سال 180 میلادی است و فیلم داستان زندگی
ماکسیموس(راسل کرو) سردار ارتش روم است که وادار به بردگی میشود.
ارتش
روم به رهبری ژنرال ماکسیموس بر آخرین گروه بربرها غلبه میکند و روم را
نجات میدهد. امپراتور مارکوس اورلیوس در بستر مرگ بدون توجه به پسر مکارش
کومودوس از ماکسیموس میخواهد تا زمام امور را بهدست گیرد و یک جمهوری
مستقل پدید آورد کومودوس پدر را به قتل میرساند و دستور اعدام ماکسیموس و
خانواده او را در اسپانیا صادر میکند. ماکسیموس از مرگ میگریزد اما قادر
به نجات خانوادهاش نمیشود. یک تاجر برده او را اسیر میکند و به پراکسیمو
میفروشد که کارش تعلیم گلادیاتور است.
وی برای آزادی در کلوسیزم
به عنوان یک گلادیاتور میجنگد و خیلی زود هم تبدیل به جنگنده پرطرفداری
میشود. سلحشورانی که در این جنگهای تنبهتن شرکت میکنند هر کدام از این
حق برخودارند که سلاحهای مورد علاقه خود را انتخاب کنند اما مشکل
اینجاست که یکی از این سلاحهای مورد استفاده در درگیری گرز زنجیردار است
که این گرز تا دوره قرون وسطی اختراع نشده است اگر چه بهخاطر ظاهر
وحشتآوری که این گرز دارد وسیله مناسبی برای صحنههای جنگی محسوب میشود و
انتخاب خوبی برای مبارزههای گلادیاتوری به حساب میآید ولی هرگز در
نبردهای گلادیاتوری آن زمان وجود نداشته است!
3-جاذبه
مهندس
پزشکی ناسا به نام رایان استون (ساندرا بولاک) در اولین سفر خود به خارج
از کره زمین، به همراه فضانورد باتجربه مت کوالسکی (جرج کلونی)، دو نفر از
اعضای یک تیم پنج نفره از فضانوردان آمریکایی هستند که ماموریت آنها
تعمیرتلسکوپ هابلمیباشد.
در حین یکی از راهپیماییهای فضایی، پیغام
اضطراری مبنی بر انهدام یکی از ماهوارههای جاسوسی روسیه و پراکنده شدن
تکههای بدنه آن در فضا و برخورد آنها با سایر ماهوارههای موجود در جو
زمین به آنها مخابره میشود. پیغام دستوری مبنی بر دور شدن فضاپیما در
اسرع وقت از آن محل است ولی به دلیل سرعت بسیار زیاد ترکشهای انفجار، زمان
زیادی برای فرار از صحنه باقی نمیماند و هجوم ترکشها منجر به انهدام
فضاپیمای آمریکایی و کشتهشدن سه فضانورد دیگر میشود.
از این تیم تنها رایان استون و مت کوالسکی که زنده ماندهاند، سعی میکنند به هر نحو ممکن جان خود را نجات دهند؛
فیلم
جادبه نزدیک ترین حس شما به سفری واقعی در فضا است.دقت نظر تحسین برانگیز
کارگردان آلفونسو کآرون در جزییات همه جانبه فیلم بسیار در خور توجه است.
کارون برای این فیلم ما هها تحقیقات فشرده انجام داد و حتا مشاورین علمی
را در طی روند فیلم سازی با خود به همراه داشت.
اما علی رغم همه این
تلاشها گویا مردم روی دست ناسا زدند در این فیلم چند سوتی پیدا کردند.
فیلم حول محور راهپیمایی دو فضانورد است که مسیری را از تلسکوپ هابل تا
ایستگاه فضایی بینالمللی ای اس اس باید پیمایند. ماموریتی که نه تنها
دشوار بلکه غیر ممکن است چرا که هابل و ایستگاه فضایی ای اس اس در ارتفاعات
مختلف و مدارهای جداگانه ای قرار دارند و سفر کردن مابین این دو عملی
ناامید کننده است.
البته تنها یک نفر میتواند این غیر ممکن را ممکن
جلوه دهد و ان جورج کلونی است. بازی خوب و چشمگیر وی باعث میشود که فیلم
آن قدر گیرا و جذاب باشد که بشود گاف بزرگتر از این را هم نادیده انگاشت.
4-فارست گامپ
وقتی
یک داستان حول و حوش 1994 و جریانات فارست گامپ میچرخد انتظار میرود که
دیگر اشتباهات تاریخی جزیی هم در آن وجود نداشته باشد. مثلا مشعل مجسمه
آزادی که در فیلم نشان داده میشود تا سال 1986 روشن نمیشده است.
این
فیلم دارای چند رویداد جزیی دیگر نیز میباشد که کمی بعدتر از زمانی که
داستان در آن به سر میبرد به وقوع پیوسته است. اما یک صحنه وجود دارد که
به مذاق طرفداران غذاهای دریایی تازه و تولید به مصرف خوش نیامده است وقتی
فارست (تام هنکس) و دوست ستوانش دن (گری سینیس) رو عرشه ی خود مقدار زیادی
میگو خام صید میکنند اگر با دقت بیشتری نگاه کنید متوجه میشوید که صیدی
که آنها کردهاند شامل میگوهای پاک شده ای است و همه شان هم سر و دم
کنده!.
احتمالا میگوها دلشان نیامده برای صیادان اشکال تراشی کنند و پاک شده و سرکنده خودشان را به تورهای ماهیگیری انداخته اند.
5-ارباب حلقه ها. بازگشت پادشاه 2003
تریلوژی
ارباب حلقه ها،خلق یک اثر سینمایی برجسته و یک پیروزی در فن آوری است.
پیتر جکسون داستان جی آر آر تولکین را که در مورد سفر یک هایبت است برگزید و
سه گانه حیرت آور و پرمخاطب خود را خلق کرد. مجموعه ای که نه تنها رضایت
طرفداران قدیمی این کتابها را جلب کرد بلکه قابل توجه میلیونهای مخاطب
دیگر از جمله اعضای اکادمی اسکار نیز گشت. قسمت سوم «ارباب حلقه ها: بازگشت
پادشاه» نامزده یازده جایزه اسکار شد اعم از بهترین طراحی لباس شد و همه
جوایز را نیز اذعان خود کرد.
این فیلم شلوغ و پر طمطراق از طرفی
حساسیت زیادی هم در بی عیب و نقص بودن از خود به خرج داده است اما یک
اشتباه بالاخره توانسته مرزها مختلف را رد کند و خود را به مرحله برداشت
نهایی برساند. در صحنه جنگ سربازان پیاده نظام تی شرت بر تن دارند و تی شرت
هایشان هنگام حمله ور شدن به اورگها از زیر زره هاشان مشخص است.
میان این همه جلوههای کامپیوتری و روتوشهای دیجیتالی و تدوینهای چندین چند باره این سوتی هم در نوع خودش جذاب جلوه میکند.
6- میلیونر زاغه نشین 2008
آیا
کسی پیدا میشود که تمایل تقلب در امتحاناتش را نداشته باشد؟ یا تخیل
اینکه کاش میشد سر امتحان فقط میتوانسیتم نگاه سرسری به کتاب بیاندازیم و
یا یادداشتی را که برداشته بودیم بخوانیم؟ این همان فکر ی است که شاید به
تخیل هر کدام از بینندههای میلیونر ذاغه نشین هم رسیده باشد.
یک
نگاه دزدکی به جواب سوالی که میتواند زندگی ما را از این رو به آن رو کند.
کارگردان میلیونر ذاغه نشین دنی بویل به داستان زندگی پسر جوانی به نام
جمال(دِو پاتِل) میپردازد و آنچه بر او گذشته است را از طریق فلش بک به
معرض تماشا میگذارد. فیلم از شو تلویزیونی «کی میخواد میلیونر بشه؟»
استفاده کرده است. و هر مرحله ای که جمال در مسابقه بالا میرود بازگو
کننده برحه ای است از زندگی وی که در شرایط فقیرانه جامعه هند بزرگ شده
است.. جمال در بخشی از مسابقه چند دقیقه تا زمان اتمام تبلیغات استراحت
دارد.
در این صحنه او به دستشویی که در دنیای واقعی بهترین مکان
برای تقلب کردن است میرود.همه در دنیا میدانند که وقتی امتحان به این
مهمی را پس میدهی هیچ کس به تو اجازه نمیدهد که برای استراحت به دستشویی
بروی چه برسد به اینکه سوال سرنوشت ساز هم مطرح شده باشد. اگرچه برای اینکه
درام داستان پیش برنده باشد کارگرادان به آن بی توجه بوده است اما از
آنجایی که همه ما دست کم یک بار هم که شده در امتحان هایمان تقلب کرده ایم
گافی نیست که بشود آن را نادیده شمرد.
7-شجاع دل 1995
این
روزها دیگر ستاره سینما مل گیبسون از حضور حرفه ایش در سینما عدول کرده
است و دوران رو به افول خود را طی میکند. اما در سال 1995 پسر طلایی
هالیوود محسوب میشد. همان زمانی که او کارگردانی شجاع دل را برعهده داشت و
در آن خوش درخشید و پنچ جایزه اسکار را با خود به خانه برد.
.فردی
به نام ویلیام والاس که برای استقلال اسکاتلند مبارزه میکند در پی انتقام
گیری بخاطر مرگ دختر مورد علاقه خود است. در اواخر قرن پانزدهم میلادی
والاس و یارانش درگیر نبردی خونین و بی رحمانه با ارتش انگلیس میشوند.
اما
مشکل اصلی اینجاست که لباس هایی که آنها برتن دارند هنوز وجود خارجی
نیافته اند! بر اساس زمان تاریخی که این نبرد در آن رخ داده است محققان بر
این امر توافق دارند که دامنهای اسکاتلندی که در فیلم با آن ارتش انگلیسی
را به سخره میگیرند در قرن شانزدهم بوجود امده است. یعنی صد سال بعد از
این نبرد! اسکاتلندیها در آن زمان هنوز دامن پوش نبوده اند.
8-تایتانیک 1997
این
فیلم که شامل کار گروهی سخت و طاقت فرسایی هم هست را هیج کس بهتر از جیمز
کامرون نمیتوانست عهده دار باشد. کارگردانی که فیلمهای به یاد ماندنی چون
ترمینتور و آواتار را در کارنامه خود دارد و نوع دیگری از فیلم بینی را
برای مخاطبین خود به ارمغان آورده است. در سال 1997 او یک فیلم کوچک به نام
تایتانیک ساخت که که به یکی از پر فروش ترین فیلمهای در سطح جهان تبدیل
شد و میلیونها میلیون به تماشای آن نشستند.
تایتانیک داستان
عاشقانه ی دو جوان است که با یکدیگر آشنا شده و به یکدیگر دل باخته اند.
اما زمان این دلدادگی مصادف میشود با برخورد کشتی بزرگ و همه فن حریف
تایتانیک با کوهی یخی که منجر به غرق شدن کامل کشتی عظیم میشود.
فیلم
دارای وجوه مثبت و جلب کننده بسیاری است. این فیلم برنده یازده جایزه
اسکار از چهاردهمین جشنواره اکادمی اسکار شد. البته سوتی که در این فیلم
وجود دارد ریز است اما قابل توجه و خنده دار است و آن خال بالای لب کیت
وینسلت است که در طول فیلم جابه جا میشود! ظاهرن مسوول گریم خیلی در بند
این نبوده است که این خال سمت راست باشد یا چپ.
9- پدرخوانده 197
به
جرعت میتوان گفت که پدرخوانده یکی از بهترین کلاسیکهای هالیوود و همچنین
بهترین اثر فرانسیس فورد کاپولاست. و یکی از قابل احترام ترین فیلم هایی
است که در طی تاریخ آکادمی اسکار جایزه برده است. و هم چنان سردمدار
فیلمهای ژانر خودش باقی مانده است.
فیلم، در اواخر دهه 40 و در
«نیویورک» جریان دارد و «کورلئونه»، در اصطلاح جرائم سازماندهیشده، یک
«پدرخوانده» یا «دون» و به عبارتی رییس یک خانواده مافیایی است. «مایکل»،
آزاداندیش غیرمتعصبی که با نادیده گرفتن پدرش برای جنگیدن در جنگ جهانی دوم
داوطلب شده بود، حالا به عنوان یک کاپیتان و یک قهرمان جنگ به کشور
بازگشته است. مایکل، که مدتها پیش، از قبول شغل خانوادگی سر باز زده است،
به همراه دوست دختر غیر ایتالیاییاش، «کی» (دایان کیتن) که برای اولین بار
سر از شغل خانوادگی مایکل درمیآورد، در مراسم ازدواج خواهرش، کانی (تالیا
شایر)، حاضر میشود. چند ماه بعد و در ایام کریسمس، دون، هدف گلوله مرد
مسلحی قرار میگیرد که در استخدام قاچاقچی مواد رقیبی است که پیش از این،
درخواست کمکش از دون با توجه به روابط سیاسیای که داشت رد شده بود، و به
زحمت از مرگ نجات مییابد.
مایکل، بعد از نجات پدرش از دومین اقدام
به ترور، برادر بزرگ و تندخوی خانواده، سانی (جیمز کان) و مشاوران خانواده،
تام هگن (رابرت دووال) و سال تسیو (ابی ویگودا) را متقاعد میکند که بهتر
است او کسی باشد که از مسئولین این حوادث عیناً انتقام بگیرد و...
در
فیلم صحنه ای وجود دارد که سانی که از بد رفتاری شوهر خواهرش با کانی
حسابی کفری شده است او را در خیابان گیر میآورد و به باد کتک میگیرد اما
دوربین درست در جایی کاشته شده است که بیننده به راحتی میتواند ببیند که
مشتهای جیمز کان روی هوا پرتاب میشود و طرف مقابلش هم بدون اینکه ضربه ای
به او اصابت کرده باشد خودش را به در دیوار میکوبد که مثلا دارد کتک
میخورد. اگرچه فیلم پدرخواننده واقعا فیلم بی نظیری است اما این صحنه کتک
خوردن هم واقعا مصنوعی است قبول ندارید بد نیست حالا که گفته شد بروید و یک
بار دیگر صحنه را نگاه کنید
10- برخاسته از گور
لئوناردو
دی کاپریو تا به حال صحنههای سخت و خشن زیادی را در فیلم هایش از سر
گذرانده اما هیچ کدام به بدی این فیلم نبوده است سختی که سرانجام جایزه
اسکار را برایش به ارمغان آورده است
داستان این فیلم در مورد یک گروه شکارچی ۴۲ نفره سفید پوست است که تحت سرپرستی یک تاجر پوست درقرن نوزدهمبه شکار میروند.
اما
به علت دزدیده شدن یک دختر سرخپوست توسط دو نفر از آنها، با حمله
سرخپوستها مواجه میشوند و ۳۲ نفر از آنها در نتیجه حمله کشته میشوند.
بعد از آن، گروه ۱۰ نفره با به جا گذاشتن قسمتی از پوستها سوار بر یک قایق
بزرگ شده و از مهلکه میگریزند اما سرخپوستها برای انتقام گرفتن سایه به
سایه در تعقیب آنها هستند.
در ادامه مسیر با راهنمائی هیو گلاس(دی
کاپریو) از آنجایی که سفر بر روی رودخانه احتمال مواجه شدن با سرخپوستان را
به شدت افزایش میدهد، گروه ازلنجپیاده شده و پای پیاده از مسیر جنگل و
کوهستان به سمت دهکده خود حرکت میکنند.
در این میان یک خرس به هیو حمله میکند و حمل و نقل وی را بر گروه مشکل میسازد و مجبور میشوند که بدون او به حرکتشان ادامه بدهند.
حالا
شما تصور کنید هیو گلاس از حمله جان سالم بدر میبرد و بر عوامل دیگر از
جمله یخ زدگی رودخانه فایق میآید! اگر یک انسان ان مدتی که در فیلم نشان
میدهد را در آب یخزده بگذارند بدون شک بر اثر پایین آمدن بیش از حد حرارت
بدن دار فانی را وداع میگوید. بعله درست است که فیلم از گوربرخاسته از آن
فیلمهای زنده ماندن فرم است اما خب دیدن کاراکتر داستان که از حمله خرس و
دمای زیر صفر و گرسنگی جان سالم بدر میبرد آنقدر غیر واقعی است که
باورپذیرش را به صفر میرساند. به هر حال گویا این قضیه خیلی هم دغدغه هییت
انتخاب آکادمی نبوده است و این فیلم ژانرِ تخیلی! جایزه اسکار را از آن
خود کرده است.
منبع:روزنامه صبا